دلنوشته های من برای تنها عشق من عاطفه

گاهی وقتا دلت میخواد تنها باشی

اره تنهای تنها

اونقدر تنها که حتی نفست هم کم بزاره برات

اره گاهی وقتا دوس داری

کسی ازت نپرسه چیه؟چت شده؟چه مرگته؟چرا بیقراری؟
اما گاهی وقتا کسی رو از ته ته دلت میخوای واسه گذاشتن سرت رو شونه هاش

اره یه تکیه گاه یه ارامش کسی که نوازشت کنه

بگه میدونم دلت برا چی گرفته

اره بگه میدونم داغ دلت داره اتیشت میزنه

بگه میدونم چه زخمها جا گذاشتن توی وجودت
بگه گریه کن اره گریه کن تا سبک شی

من کنارتم تموم شد اون دردهات

اره شونهاشو بی منت بهت بده

سرتو بزاری رو شونهاش

از ته ته دردات گریه کنی تا سبک شی

تا این بغض لعنتیت تموم شه
اره دلم هوای گریه داره بدجور

اما جایی برای سرم پیدا نمیکنم تنهای تنهام اره تنها

عاطفه جان تنهای تنهام بی تو

+نوشته شده در جمعه 21 آذر 1393برچسب:تنها,ساعت19:23توسط سعید و عاطفه | |